به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، ایران کشوری با تنوع اقلیمی و زیستمحیطی غنی است که به دلیل کمبود منابع آبی، در دهههای اخیر با چالشهای جدی در زمینه تأمین آب و مدیریت منابع طبیعی مواجه بوده است.
یکی از مهمترین مسائل در این زمینه، "الگوی کشت ناکارآمد در کشاورزی" است که بهویژه در مناطقی مانند دریاچه ارومیه، تأثیرات عمیقی بر منابع آب و حقابه تالابها داشته است.
استفاده نادرست از منابع آبی، تخصیص غیرمنصفانه حقابه تالابها به بخش کشاورزی و عدم اصلاح الگوی کشت میتواند به خشک شدن این اکوسیستمهای ارزشمند و تهدید سلامت محیط زیست منجر شود.
تأثیر الگوی کشت ناکارآمد بر منابع آب
الگوی کشت ناکارآمد به معنای انتخاب نادرست محصولات کشاورزی، زمانبندی نادرست کشت و برداشت، و استفاده از روشهای آبیاری غیربهینه و سنتی است. متاسفانه در ایران، با وجود محدودیت منابع آب، کشاورزی سنتی و بهکارگیری محصولات آببر مانند برنج و هندوانه به یک رویه عادی تبدیل شده است!
این الگوها نه تنها فشار بیشتری به منابع آبی وارد میآورند، بلکه باعث افزایش تبخیر و هدررفت آب نیز میشوند.
مطالعات نشان میدهند که در سالهای اخیر، مصرف آب در بخش کشاورزی به شدت افزایش یافته است. به عنوان مثال، طبق گزارشهای سازمان آب و برق، بیش از 80 درصد از منابع آب کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود!
این در حالی است که با توجه به وضعیت خشکسالی و کاهش بارندگیها، این مصرف بیرویه میتواند به تخلیه منابع آبی و کاهش سطح آبهای زیرزمینی منجر شود.
فاجعه خشکی دریاچه ارومیه نمونه بارز الگوی کشت نامناسب
دریاچه ارومیه، یکی از بزرگترین دریاچههای داخلی ایران، به عنوان یک اکوسیستم ارزشمند، حقابه مهمی برای حفظ تعادل زیستمحیطی و اکولوژیکی خود دارد اما با تخصیص نادرست و غیرمنصفانه حقابه تالابها به بخش کشاورزی، این دریاچه به شدت در معرض خطر قرار گرفته است.
استفاده بیرویه از آب در بخش کشاورزی و کاهش حقابه تالابها، نه تنها بر اکوسیستم دریاچه تأثیر منفی میگذارد، بلکه باعث کاهش تنوع زیستی و نابودی زیستگاههای طبیعی میشود.
عدم توجه به حقابه تالابها و تأمین آب مورد نیاز آنها، به تدریج به خشک شدن دریاچه ارومیه منجر شده و تهدیدی جدی برای کشاورزی و زندگی مردم محلی به وجود آورده است. به عنوان مثال، طبق آمارهای اخیر، سطح دریاچه ارومیه به شدت کاهش یافته و برخی از مناطق اطراف آن دچار بحران جدی کمآبی شدهاند. این وضعیت نه تنها بر کشاورزی منطقه تأثیر میگذارد، بلکه زندگی مردم و اقتصاد محلی را نیز به خطر میاندازد.
توسعه افسارگسیخته کشاورزی در حوضه آبریز ارومیه آن هم برای کشت محصولاتی نظیر آلبالو، گیلاس، سیب و ... در حالیست که دریاچه ارومیه به دلیل احداث سدهای متعدد در حوضه آبریز خود، در شرایط مرگ حتمی قرار گرفته است!
به زبان ساده، طی چندین دهه اخیر، مسؤلان تصمیمگیر کشور تمام اهتمام خود را برای توسعه کشاورزی در شمال غرب کشور در استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و کردستان که حوضه آبریز دریاچه ارومیه محسوب میشود، به کار گرفتهاند و تلاش آنها منجر به احداث 23 سد فعال در مسیر رودخانههایی شده که همگی نقش حیاتی در تغذیه دریاچه ارومیه داشتهاند!
یعنی طی این سالها، مسئولان مربوطه برای توسعه کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه آن هم برای تولید محصولات غیراستراتژیکی مانند سیب، آلبالو، چغندر و ... اقدام به مسدود کردن تمام رگهای حیاتی دریاچه ارومیه کردهاند و تمام رودخانههایی که به این دریاچه ختم میشد را با احداث سد، از امکان تغذیه حقابهای دریاچه ارومیه محروم کردهاند و با این اقدام فاجعهبار، مرگ قریبالوقوع این دریاچه را رقم زدهاند!!
وقتی به عمق این فاجعه بیشتر پی میبریم که بدانیم طی این سالها بخش بسیار زیادی از محصولات کشاورزی و باغی که در حوضه آبریز دریاچه ارومیه تولید شده، به دلایل مختلف از جمله سوءمدیریت مسؤلان مربوطه، تبدیل به ضایعات قطعی باغی و کشاورزی شده و حتی در حد مصرف دام و طیور هم مورد استفاده قرار نگرفته است!!
فقط به عنوان نمونه، سیبی که در باغات ارومیه تولید میشود و آب مورد نیاز این باغات بهصورت صددرصدی از آب سدهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه تامین میشوند، بیکیفیتترین سیب کشور محسوب شده و بخشی عظیمی از آن هر ساله فاسد و کاملا دورریز میشود! متاسفانه هر ساله شاهد انباشت تپههای بزرگی از چندین هزار تن سیب در حال فاسد شدن در کنار جادههای استان آذربایجان غربی و شرقی بوده و هستیم:
در اعتراف به این فاجعه، سید سلمان ذاکر؛ نماینده مردم ارومیه در سال 402 در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: "امسال یک میلیون تُن سیب ممتاز حوضه آبریز ارومیه در سردخانهها مانده و در حال فاسد شدن است!!"
وی همچنین گفته است که آذربایجان غربی (حوضه آبریز دریاچه ارومیه) امسال با تولید 1.5 میلیون تن سیب، رکورد تولید ایران را تصاحب کرده است!!
این آمار هدررفت سیب در آذربایجان غربی در حالیست که بر اساس آمار "موسسه تحقیقات آب" برای تولید یک میلیون تن سیب باید سالانه 270 میلیون مترمکعب آب (آب سدهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه) به سمت باغات رها شود! برای اینکه نقش این مقدار آب در احیای دریاچه ارومیه را متوجه شویم، باید بدانیم که "تونل زاب" که با کلی امید و آرزو با هدف رساندن مقداری آب به دریاچه ارومیه و کمک به تاخیر انداختن مرگ این دریاچه احداث شد تا به امروز صرفاً حدود 300 میلیون متر مکعب (حدود همان مقدار آب مصرف شده برای تولید یک میلیون سیب) را به دریاچه ارومیه رسانده است!!
بیایید کمی دقیقتر به این فاجعه نگاه کنیم؛ مسؤلان مربوطه طی این سالها به عنوان یکی از راهکارهای نجات دریاچه ارومیه و صرفاً برای ساخت "تونل زاب" بیش از 3500 میلیارد تومان هزینه کردهاند که تا به امروز از طریق این کانال چیزی حدود 300 میلیون مترمکعب آب به دریاچه ارومیه رسانده شده است؛ این امر در حالیست که اگر صرفا در حوضه آبریز دریاچه ارومیه در هر سال زراعی جلوی کاشت 2 میلیون تن سیب گرفته شود و آب مورد نیاز کاشت این میزان سیب به جای سراریز شدن به باغات به دریاچه ارومیه سراریز شود، در هر سال بیش از 2 برابر آبی که قرار بوده با احداث کانال زاب راهی دریاچه ارومیه شود یعنی حدود 600 میلیون مترمکعب آب بیشتر در هر سال نصیب دریاچه ارومیه خواهد شد!!
این مسئله وقتی جالبتر میشود که بدانیم 600 میلیون مترمکعب سهم بیشتر سالیانه دریاچه ارومیه از آب پشت سدهای حوضه آبریز این دریاچه فقط با مدیرت کشت یک محصول "سیب" حاصل میشود و اگر همین اتفاق برای سایر محصولات غیراستراتژیکی که در این منطقه کشت میشود مانند آلبالو، گیلاس، چغندر، سیبزمین، پیاز و ... نیز تکرار شود، میتوان سالیانه بیش از "3 میلیارد متر مکعب" آب بیشتری به دریاچه ارومیه رساند و به صورت قطعی جلوی مرگ دریاچه ارومیه را گرفت!!
تخصیص حقابه تالابها به کشاورزی
در ایران تنها حدود 8 درصد از کل سرزمین قابلیت کشت و زراعت دارد که سالانه 70 میلیارد مترمکعب آب مصرف میکند و بخش کشاورزی، بزرگترین مصرفکننده آب کشور است. یکی از چالشهای این بخش، کاهش شدید وسعت اراضی کشاورزی و کوچکتر شدن قطعات زمین است. در جدول زیر، تعداد، مساحت و درصد اراضی کشاورزی ایران آورده شده که وضعیت کنونی را بهخوبی نشان میدهد:
هرچه اراضی کشاورزی کوچکتر شوند، هزینههای تولید و مصرف آب افزایش مییابد. مصرف آب در بخش کشاورزی ایران حدود 16 درصد بیشتر از میانگین جهانی است اما راندمان تولید در این بخش از میانگین جهانی 50 درصد کمتر است! به طوری که به ازای هر متر مکعب آب، باید 2.5 کیلوگرم محصول تولید شود، اما در ایران این مقدار تنها حدود 900 گرم است.
همچنین عدم حمایت دولتها از بخش کشاورزی، انگیزه کشاورزان را کاهش داده و میانگین سن آنها را به بالای 53 سال رسانده است. با وجود مصرف سالانه 70 میلیارد متر مکعب آب در این بخش، تنها 120 میلیون تن محصول تولید میشود. از این مقدار، حدود یکسوم (40 میلیون تن) به دلایل مختلف از بین میرود، که معادل 23 میلیارد متر مکعب آب هدررفته است.
عدم اصلاح الگوی کشت
متأسفانه، ایران در زمینه اصلاح الگوی کشت به دلیل محدودیتهای مالی، کمبود تکنولوژی و ضعف در برنامهریزی، موفق نبوده است. این عدم اصلاح، ادامهدار بودن مشکلات موجود در منابع آب و کشاورزی را تضمین میکند.
تأکید بر کشت محصولات کمآببر و استفاده از روشهای نوین آبیاری مانند آبیاری قطرهای و هوشمند، میتواند به کاهش مصرف آب و افزایش بهرهوری در کشاورزی کمک کند اما برای تحقق این اهداف، نیاز به آموزش کشاورزان، ارتقاء آگاهیهای زیستمحیطی و حمایت دولت از پروژههای نوآورانه وجود دارد.
سال گذشته با گذشت بیش از 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، بالاخره از سند الگوی کشت برای تمام استانهای کشور رونمایی شد و امید میرفت که با اصلاح الگوی کشت، کاهش مصرف آب کشاورزی و تأمین حقابههای پایدار کشاورزی را شاهد باشیم اما پیمان فلسفی؛ نایب رییس کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی در این باره گفته است: «از حدود سه سال قبل که مسئله اصلاح الگوی کشت ابلاغ شده و در دستور کار دولت قرار گرفته، این موضوع مطرح است اما اعتبارات مورد نیازش هیچگاه به طور جدی مورد توجه قرار نگرفت. در همان سال اول گفته میشد حدود 40 تا 50 همت ساماندهی الگوی کشت و اجرای سیاست های آن پول نیاز دارد اما تا جایی که من اطلاع دارم و به ما گزارش داده شده شاید یک دهم این مبلغ هم تا به حال از طریق سازمان برنامه و بودجه برای آن در نظر گرفته نشده است!»
خطر ورشکستگی آبی در صورت عدم اصلاح الگوی کشت کشاورزی
این تصمیم دولت در عدم تخصیص بودجه به اصلاح الگوی کشت درحالی است که خطر بحران آب در کشور هر روز بیشتر شده و همه پیشبینیها نشان میدهد که تا سال 2050 کشور ما در وضعیت ورشکستی آبی قرار خواهد گرفت!
تخصیص حقابه محیط زیست به کشاورزی به دنبال کاشت محصولات غیرمتناسب با شرایط آبی هر استان، سبب خشکی تالابها، تبدیل آنها به کانون گردوغبار، فشار بیش از اندازه به آبهای زیرزمینی و در نتیجه آن فرونشست زمین شده است، در چنین شرایطی مسئله اصلاح الگوی کشت باید اولویت کشور در مسئله آب باشد و نه اینکه معطل بودجه بماند.
به طور کلی، تأثیر الگوی کشت ناکارامد بر منابع آب، تخصیص حقابه تالابها به کشاورزی و عدم اصلاح الگوی کشت در ایران، میتواند پیامدهای جدی برای محیط زیست و جامعه داشته باشد. برای جلوگیری از این مشکلات، باید به اصلاح الگوهای کشتی که باعث هدررفت منابع آبی میشود، توجه بیشتری شود و راهکارهای نوینی در این زمینه ارائه شود.
از جمله این راهکارها، افزایش بهرهوری آب، توجه به حقابه تالابها و آموزش کشاورزان به منظور اتخاذ تصمیمات صحیح و پایدار در زمینه کشت و کار است.
با وجود مصرف بیش از حد آب، بخش کشاورزی تنها 17 درصد از صادرات غیرنفتی، 11 درصد از تولید ناخالص داخلی و 18 درصد از اشتغال کشور را تامین میکند؛ در حالی که باید بیش از 200 میلیون تن محصول تولید کند.
مقایسه کشورمان با آلمان نشان میدهد که آلمان با جمعیت 87 میلیون نفر و مصرف حدود 40 میلیارد مترمکعب آب، این کشور در سه بخش کشاورزی، شرب و صنعت، 300 میلیون تن محصول کشاورزی تولید میکند.
این وضعیت در ایران ناشی از نبود سیستم مدیریتی کارآمد در حوزههای مدیریت منابع آب و کشاورزی است و نیازمند بازنگری در الگوی مصرف آب و کشت است؛ بازنگریای که مانند یک جراحی اقتصادی خواهد بود و نیاز به تابآوری جامعه دارد؛ در غیر این صورت، بیتوجهی به این مسائل میتواند امنیت غذایی کشور را به خطر بیندازد و فرصت جبران را از دست دهد.
انتهای پیام/